امروز خوب بود.از صبح بابا خونه بود.بابا ماموریت زیاد میره وقتی خونست کلی کارای عقب افتاده داره.خدا کنه فردا نره اراک اخه با این وضع تنهایی برام سخته.علی هست ولی بازم سخته پسرم خیلی با محبته میترسم از اینکه تولد ایدا براش قابل قبول نباشه و روش تاثیر بزاره.خیلی وقته میخام بخاطر این موضوع برم پیش مشاور ولی بخاطر نبودن بابایی موفق نشدم فردا زنگ میزنم وقت میگیرم. فردا باید برم مهد ازاده علی رو واسه پیش دبستانی ثبت نام کنم.البته علی جون اصلا تمایلی به رفتن به پیش دبستانی نداره.خدا کنه با این موضوع هم بتونه کنار بیاد.اخه پارسال که گذاشتمش مهد یکم از این جور محیط ها زده شده. شنبه قبل مراقبت داشتم همه چی خوب بود 22تیر اخرین سونومه خدا کنه خوب باش...